نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 9 مرداد 1393 ساعت: 1:5

تـو چـه گـفـتــی سـهـراب؟

قـایــقــی خـواهــم سـاخــت

بـا کــدام عــمــر دراز؟

نـوح اگـر کـشـتــی ســاخــت عمـر خـود را گـذرانـد

بـا تـبــر روز و شـبـش بـر درخـتــان افـتــاد

سـالـیـان طــول کـشــیــد

عـاقـبـت امـا ســاخـت...

پـس بـگــو ای سـهـراب شـعـر نـو خـواهــم سـاخـت

بـی خیـال قـایـق...

یـا کــه میـگـفـتــی تا شـقـایـق هـسـت زنـدگـی بایــد کـرد...

ایـن سـخــن یـعـنـی چــه؟

با شـقـایـق باشـی...زنـدگــی خـواهـی کـرد؟

ورنـه ایـن شعـر و سـخـن یــک خـیـال پــوچ اســت...

پـس اگــر مـیـگـفـتـی تا شـقـایـق هـسـت حـسـرتـی بایـد خـورد

جـمـلــه زیـباتر مــی شــد...

تـو  ببخـشــم سـهـراب کـه اگــر در شـعـرت نکـتــه ای آوردم انـتـقادی کـردم...

بـخـدا دلـگــیـرم از تـمـام دنـیـا...

از خـیـال و رویـا...

بـــــخـــدا دلــگـــیـــرم...

 

 

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 9 مرداد 1393 ساعت: 1:5

نیمــی از جهانـــم برای تــــو...نیمــی برای گنجشکـهـا

نیمـــی از دوســت داشتنم برای تــــو ...نیمــی برای باد تا کـوچـه ها را بگـردد

نیمـــی از مــهــربانیـم برای تـــو...نیمی برای باران تا بر زمــین ببارد

و ناگــهـــان...

تــو مـــرا بـه نام کوچکم میخوانی و گنجشکهایم به سرزمــین تو کوچ میکنند

و مـــن با مـهــربانیــت ... فــصـــل ها را گـــم می کنم...


 

 

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 6 مرداد 1393 ساعت: 22:37

اگر میخواستم تمام اندیشه های درد اورم را برایت بنویسم

کتابی میشد با هزاران برگ،

همه را میگذارم...

فقط ...

دردناکترینش را برایت مینویسم:

هنوز هم دوستت دارم...

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

شب آرزوها مجددا آغاز شد و من تنها در حسرت یک ارزو مانده ام

 

آرزویی که سال هاست در پی اش سختی های فراوان کشیده ام

 

شب ها بی خوابی،روز ها بی قراری،هفته های تکراری،سوخته ام

 

خدایا در این شب پر از احساس و آرزو با گوشه چشمی به این دلم

 

و با تمام خوبی ها و بخشندگی ها و مهربانی هایت پرده دلم را بگشاء

 

آمین...!

 

 

آرزو،آرزوی با تو بودن،آرزوی لحظه ای بوئیدنت

 

آرزوی یک بوسه،آرزوی در آغوش گرفتنت

 

میگویند در این شب از خدایت چیز های کوچک نخواه

 

خواسته هایم به نظر پوچ و بی نهایت کوچکند

 

ولی این نهایت ارزوی دلم است

 

کاش در ارزوهای مقدس و زیبایت

 

ذره ای یاد ماهم باشی...!

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

عید ها پشت سر هم می آیندو میروند

 

ومن در حسرت روزهای سپری شده

 

حسرت جدایی ها دوری ها سختی ها

 

حسرت سالی که بی تو بهار شد

 

حسرت یک سال از عمر دیگری که

 

بی تو سپری شد

 

 

هوای عید به سرم میزند غم جگرم را آتش میزند

 

آه ،این چه دردیست که قلبم را مجذوب خود کرده

 

قلبی که زمانی رویایش شادمانی عید بود

 

خنده ها و تصورات بچه گانه به دلم آروز شد

 

کاش درک ما از دنیا به همان دوران بچگی

 

ختم میشد

 

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

نمی دانم چرا اینگونه است؟


وقتی نگاه عاشق کسی به توست

 

می بینی اما


دلت بسته به مهر دیگری است


بی اعتنا می گذری


و عاشقانه به کسی می نگری


که دلش پیش تو نیست...

 

عاشقانه ها

 

دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .



نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که

 

همدمت اجازه بوسیدن دهد

 

و تو با نهایت عشقی که در دل داری

 

بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!

 

بوسه

 

دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده

 

حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت

 

حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت

 

تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است

 

حیف که به حقیقت نمی پیوندد

 

آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!

 

 

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود


تمام شد !


امروز با تو بودن


یا نبودن فرقی ندارد...


سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...


من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!

 

 

چگونه بگویم ؟

 

اصلا از چی بگم ؟

 

از این همه تنهایی ؟

 

یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟

 

ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه .

 

منو درک میکنه . . . . . !

 

همون کارایی که تو هیچوقت نکردی . . . !!!!

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: 8 تير 1393 ساعت: 2:5

این روزها



آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست



که رخت های دلتنگیم را



فرصتی برای



خشک شدن نیست ...!

 

 

هوایت که به سرم می زند



دیگر در هیچ هوایی ،،،



نمی توانم نفس بکشم !



عجب نفس گیر است



هوایِ بی تو بودن ...!

موضوع: ,
نویسنده :♥♥♥تمنا♥♥♥
تاریخ: چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393 ساعت: 14:1

  
همیشه منتظرت میمونم ...

 

هر جاي دنيا مي خواهي باش

من احساسم را

با همين دست نوشته ها

به قلبت مي رسانم

 
  
 

به سلامتي دختري که رفيقش بهش گفت:اونو رو ببين...!!!
 
 
گفت:من به عشقم قول دادم چشم چروني نکنم.

 

گفت:نه عزيز اونو رو ببين اون دختره کيه با عشقت
؟؟؟؟

 
عزیزم نمیدونی عشقت چقدسینه سوزه
چه سخته ادم چشم به تاریکی شب بدوزه
همیشه همیشه
شبا بیدارو روزا خیره به عکست
این شده کارم دیگه طاقت ندارم
دلم میخوادیه جایی اونوردنیاخودموجابزارم
اخه عادت ندارم تو که نباشی خوابم نمیره
خیلی دلم میگیره فراموشم نمیشه خاطره هامون
یه ادم چقدطاقت غصه داره
چجوری میشه خنده روی لبهام پابزاره دوباره
به جایی رسیدم که باهیچکی حرفی ندارم
نباشی من هیچ حسی به روزبرفی ندارم
خیلی میخوامت ...

   

وقتي عطر تنت را ميخواهم ،
به باد هم التماس ميکنم ،
خدا که جاي خود دارد

(
 


مـَن همـ ــآنـ َـم

خـوب تمـ ــآشـا کن

دختــَرے کہ براے داشتــنــتـــ ...

تمــامـــ شبـــ را بيـدار مـے مانـد

و با تـ ـويــے کـہ نيــستے حرف مے زنـد

دختــرے کـہ ...

زانــو ميــزنـه لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـدد

و تنــــهـا آرزويـــَش را براے

هـــزارميـــن بـــــار بـہ خـُـــدا يـــاد آور مـــے شود!!!

خـُــدا هم مثــل هميـــشهـ لبــــخنـد مے زنـد

از ايــن کـہ تـ ـــو آرزوے هميشگے مـــنی...


خدااااااااااا جونم کمکم کن سال جدید
واسم اغاز روزایی باشه که ارزوشو داشتم

خداااااااااااااااایااااااااااااا دستموبگیر


 
 
 

سرت گرم است ، مزاحمت نمیشوم

اما بدان حرارت سرگرمیهايت مرا میسوزاند . . .

خداااااااااااااااااااااااااا خیلی دلم گرفته
کم اوردم دیگه,خسته ام
یامنو تموم کن یا این روزارو

 

 

تــورآدوبــآره ... سه بـآره ... وچنــدبــآره ...از دَسـت دآده اَم ...

نمــے دآنَم آيــآ اِمشَب هَـم خُـدآ رآبَـرآے

دآشتَــنت موقَت تُــو بــه زَحمَـت بينـدآزَم يــآ نَـه ؟

خدایا کمکم کن...

 
براي دل خودم مي نويسم...


براي دلتنگي هايم


براي دغدغه هاي خودم


براي شانه اي که تکيه گاهم نيست!


براي دلي که دلتنگم نيست...


براي دستي که نوازشگر زخم هايم نيست...


براي خودم مي نويسم!


بميرم براي خودم که اينقدر تنهاست

 

 
وقتي‌ ميشکنم …….خوب نگام کن ...
شايد روزي ...به دنبال تکه‌هام بگردي ... .!!!!

 

ايــــــن اشکــــــــ هــــا از قلبيستــــــــ
که شبيــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز

فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و از بـــــازے
با خاطراتـــــــــــ خستهـــ شـــــــده . . .

 
زندگي تلخترين خواب من است...

خسـته ام خسته از اين خواب بلنـــــــــد

 


باران بيايد يا نيايد کنارم باشي يا نباشي
خاطرت باشد يا نباشد من خيس از ياد توام...



 
   
 
خـــدایا...

تو پـــــناهِ منی

وقتی راهها با هــــمه ی وسعتشان

تـــنگ می شوند

خدایا تنهام نذار...


 
 

فاصله فاجعه است ومن امروزب اين فاجعه نفرين کردم.

ک چراجاي تودرخانه چشمم خاليست؟

ک چراديدن ماممکن نيست؟

چراحاصل اين دوستي فقط فاصله است…
یادگار روزای تلخ

 
   
 
برگرد از اول برو
چشمام پر از اشک بود
واضح ندیدمت

 
 

تو رفتى
اما…
همه چيز را
در آغوش من جا گذاشتى…!!!
دلم خیلی برات تنگه ...

 
فـاجـــعـه اينجـاست
که چشم هايم
ديگر با من و بغض هايم
نميسـازنـد

 
 

 بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با اين همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوريـــــــ ــــ ـم" ..

   
 
 
امشب ، تو داري ميري و زندگي ميره
تو داري ميري و خونه ميميره
واسه گذشتن از اين شب تيره
ديگه ديـــــــــــــــــــــــــــــره
امشب، قصه تموم ميشه غصه ميمونه
کيه که قصه ي مارو ندونه
تو بري کي واسم از تو ميخونه
کي مي تونـــــــــــــــــــــه
ميري ، سرنوشت اينجوري خواسته برامون
من و تنهايي سرد خيابون
تو بري ميشکنه بغض من آسون
تو که مي دونـــــــــــــــــــي
ميري، روزاي بي کسي ميرسن از راه
واسه يه لحظه همه ميرن از اينـــجا
نفس آخرو ميکشه دنــــيا

 
| 
 
ديوونم مي کنه...فکر اينکه

زنده زنده...نيمي از من رو

جدا کنن...

لطفا تا زنده ام بمون...
همیشه عاشقت میمونم ...

|     
 
باهمه سرديت،
هنوز
برايم گرمترين حس دنيايي

   
 
 
بودن يا نبودنت مهم نيست
اونقدر دوستت دارم که به حضورت نيازي نيست
همانند خدا که هست
اما نيست

 
 
 
وقتي دستام به کسي که دوستش دارم نمي رسه...

هميشه با دعاهام اون  رو در آغوش ميکشم..

 
 
دختر، از دوستت دارم گفتنهاي هر شب
پسره خسته شده بود...

يک شب وقتي اس ام اس امد بدون آن که آنرا بازکند
موبايل را گذاشت زير بالشش و خوابيد!

صبح مادرِ پسره به دختره زنگ زد
گفت : پــــســــــرم مـــــــــرده ...

دخترک  سریع رفت سراغ پیام  دیشب که نوشته بود:عشقم تصادف کردم به زور خودمو رسوندم درخونتون دارم میمیرمبیا میخوام واسه اخرین بار ببینمت.

 

 
 
 گرفته دلم ، کجايي که آرومم کني ،
کجايي که اين غم يخ زده رو رو دلم آب کني

گرفته دلم ، کجايي که به درد دلهام گوش کني ،
کجايي که منو با بوسه هات گرم کني...

نيستي و من در حسرت اين لحظه ها نشستم ،
نيستي و من بيشتر از هميشه خستم

 در لا به لاي برگهاي زندگي ،
نيست برگي که از تو ننوشته باشم ، 
  نيست روزي که از تو نگفته باشم

 امروز اومد و از تو گفتم نبودي و اشک از,
چشمام ريخت و تو همون گوشه نشستم ،

  دلم خالي نشد و گرفته دلم ،
کجايي که دلم  سراغت بياد عشقم؟

نيستي و حتي سراغي از دلم نميگيري ،
يه روز نباشم که تو مثل من نميميري....

 نميبيني چشمهامو، نميمونی تا دلمو ،
به نقطه خوشبختي برسونی ،

منو به جايي آروم بکشوني تا خيالم
راحت باشه از اينکه هميشه تو رو دارم؟
عشقم اگه توخوشی منم خوشم
هرجا که هستی واست ارزو خوشبختی میکنم

یادت باشه اینجا کسی هست که فقط به عشق تو
داره نفس میکشه پس همیشه مواظب خودت باش


 

با اينکه نيستي

با اينکه ميدونم

ديگه وجودت مال من نيست

اما هنوزم دستم براي تو مي نويسه
فقط به خاطرتنها ...

 
|   | 
گاهي وقتا زندگي يعني

دوست داشتن تو!

بي هيچ اميدي براي داشتنت....

 
   


خيلي سخته

براي رسيدن به اون که خيلي دوسش داري انتظار بکشي و

آخر سر سهم اين انتظار شيرين يه پايان تلخ باشه...

 

 
 
موضوع: ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
درباره من
به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی در وبلاگم داشته باشین!!!
تازه ترین مطالب
نویسندگان
دوستان
ابزارک های وبلاگ
 RSS 

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 110
بازدید ماه : 160
بازدید کل : 95149
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 92
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كد موس